البدایة و النهایة
اَلبِدایَةُ وَالنَّهایة، مهمترین و معروفترین اثر ابنکثیر (ﻫ م) در تاریخ عمومی و اسلام از آغاز تا عصر مؤلف. بهنظر میرسد که قصد مؤلف، نگاشتن اثری با هدف تاریخنگاری نبوده است و آنگونه که ترکیب موضوع اثر و روش مؤثر در گزینش اخبار مندرج در آن نشان میدهد، بیان دیدگاه و نگرش اسلامی دربارۀ آغاز و انجام آفرینش و خلقت انسان موردنظر بوده است (ابنکثیر، 1/ 6؛ نیز ﻧﻜ : لائوست، 64).
مؤلف در دیباچۀ کتاب، محتوای آن را به 3 بخش تقسیم میکند: «بدایة»: از آفرینش تا پایان زندگی پیامبر اسلام(ص)؛ «خلافت یا تاریخ اسلام»: از وفات پیامبر(ص) تا عصر مؤلف؛ «نهایة»: در حوادث بزرگ آخر زمان یعنی «فِتَن و مَلاحِم».
روش ابنکثیر در بخش نخست، استناد به قرآن و احادیث قابل اعتماد است و چنانکه خود گفته، در نقل اسرائیلییات، تنها به آنچه موافق شرع و سنت رسول خداست، استناد کرده است (همانجا). مؤلف در قسمت اول این بخش، بیشتر به سرگذشت پیامبران و امتهای پیشینِ یاد شده در قرآن پرداخته است. قسمت دوم بخش نخست (بدایة) مربوط به سیرت پیامبر اسلام(ص)، و از مفصلترین بخشهای کتاب است. در این بخش اتکای عمدۀ ابنکثیر بر سیرۀ ابن اسحاق بوده، با اینهمه، فقط به همین مأخذ قناعت نکرده است، زیرا گذشته از رجوع به دیگر کتابهای مغازی و سِیَر، به قرآن و حدیث نیز بسیار استناد کرده است. کتابهای جامع حدیث، نوشتههای متأخر در سیرۀ پیامبر(ص) مانند دلائل النبوۀ ابونعیم اصفهانی و ابوبکر بیهقی، مآخذ مربوط به زندگینامۀ صحابه و تابعین مانند معجم طبرانی، معجمالصحابۀ ابونعیم اصفهانی، اسدالغابۀ ابن اثیر و آثار متأخرتری چون تهذیب مزی، آثار ذهبی، ابن عساکر، سهیلی و ابن سیدالناس (ﻧﻜ : لائوست، 76-77) از مآخذ مهم ابن کثیر در تألیف این اثر بوده است. وی در عین استفاده از مآخذ پیشینیان، خود نیز جابهجا، به عنوان یک عالم حدیث و رجال، در کیفیت روایت و اسناد و تصحیح خبر اظهارنظر میکند (مثلاً ﻧﻜ : 2/ 183، 3/ 125، 5/ 356، 6/ 235).
در بخش دوم، ابنکثیر به شیوۀ معمول مورخان گذشته، حوادث تاریخی پس از اسلام را سال به سال به صورت متوالی یاد کرده، و مطالب مربوط به هر سال را به ترتیب در دو قسمت حوادث و وفیات آورده است. وفیات این بخش قسمت قابلملاحظهای را تشکیل میدهد. این بخش نیز خود دو قسمت متمایز دارد: قسمت اول از آغاز خلافت تا پایان قرن 7ق/ 13م و قسمت دوم از آغاز قرن 8ق/ 14م به بعد.
در قسمت اول بخش دوم، ابنکثیر افزون بر مآخذ بخش نخست، از نوشتههای مورخان معروف مانند تاریخ طبری، تاریخ بغداد خطیب، تاریخ دمشق ابنعساکر و ذیل ابوشامه بر آن، المنتظم ابن جوزی، الکامل ابناثیر، مرآةالزمان سبط ابن جوزی و ذیل یونینی بر آن، دولالاسلام ذهبی و بسیاری دیگر بهرۀ شایان برده است (ﻧﻜ : لائوست، 77-80). دورۀ پس از مغول در این قسمت بیشتر به تاریخ شام و دمشق اختصاص یافته است (همو، 80-81). ابن کثیر در این قسمت برخی مآخذ مهم تاریخ منطقه را نادیده گرفته است (همو، 81-82). ابن کثیر با وجود استنادهای مکرر به وفیات ابنخلکان، این مؤلف را به سبب مجامله و تسامح در برابر شعرا و کسانی که از نظر عقیده مبغوض وی مجامله و تسامح در برابر شعرا و کسانی که از نظر عقیده مبغوض وی بودهاند، نکوهش کرده است (مثلاً ﻧﻜ : 11/ 113، 12/ 53؛ قس: لائوست، 80). البته باید یادآور شد که البدایه، خود از استشهادات شعری خالی نیست (مثلاً ﻧﻜ : 2/ 183، 334-335، ﺟﻤ ).
قسمت دوم بخش دوم، یعنی دورۀ حیات ابن کثیر (ﻧﻜ : 14/ 9بب ) مانند دورۀ اخیر قسمت نخست این بخش ناظر بر تاریخ شام و دمشق، و خود در دو بخش است: بخش اول متکی بر ذیل برزالی بر تاریخ ابوشامه است و بخش دوم بیان دیدهها و شنیدههای خود ابنکثیر؛ این قسمت مأخذ با ارزشی برای تاریخ شهر دمشق شمرده میشود (ﻧﻜ : لائوست، 83). واپسین مطالب بخش دوم به وقایع سال 767ق/ 1366م مربوط است.
دربارۀ دو بخش اخیر کتاب، بعضی از محققان پایان کار ابنکثیر را وقایع سال 738ق و مطالب بعدی را از یکی از شاگردان او، احتمالاً از ابنحجی دانستهاند (ﻧﻜ : طباخ، 377)؛ اما برخی دیگر معتقدند که القاب و عبارات ستایشآمیزی که در وقایع سال 767ق به مناسبت سخن از درس تفسیر ابنکثیر از سوی بعضی شاگردان او افزوده شده، نمیتوان دلیلی بر آن باشد که تألیف این قسمت به کسی جز ابنکثیر نسبت داده شود (د همان، 91-92)، و نظر اخیر درستتر مینماید. با اینهمه، احتمالاً و دستکم در برخی نسخههای البدایه افزودگیهایی به دست کسانی جز خود مؤلف صورت گرفته است که منحصر به قسمت پایانی کتاب نیست (مثلاً ﻧﻜ : 9/ 267-268، 309).
همانگونه که کار ابنکثیر در قسمت اخیر البدایه، ذیلی بر نوشتههای پشینیان دربارۀ تاریخ دمشق بود، پس از او نیز دیگران، ذیلهایی بر نوشتۀ او پدید آوردند. از آن میان ذیل ابنحجی، شاگرد وی، مشتمل بر وقایع سالهای 741 تا 816ق شناختهتر است (ساخوی، 310؛ نیز ﻧﻜ : لائوست، 85)؛ انباءالغمر، اثر ابنحجر، مشتمل بر وقایع پس از 773ق را نیز ذیلی بر تاریخ ابنکثیر تلقی کردهاند (ﻧﻜ : ابن صیرفی، 307-308)؛ پسر ابنکثیر هم ذیلی بر تاریخ پذیرش نوشته بود (ﻧﻜ : سخاوی، همانجا)؛ تاریخ دمشق ابن قاضی شهبه (از 815ق ببـ)، با در میان بودن نوشتۀ ابنحجی، ذیلی دیگر بر تاریخ ابن کثیر است (لائوست، 86)؛ تاریخ بزرگ عینی (تا850ق) هم نوعی تألیف متکی بر این اثر ابن کثیر، ملهم از آن و ذیل بر آن شمرده میشود (همو، 87؛ برای دیگر ذیلها و مختصرهای آن، ﻧﻜ : ابوملحم، 1/ ت ـ ث).
تا فرا رسیدن عصر عثمانی، چندتن از مورخان دمشق مانند یوسف ابن عبدالهادی، نعیمی و ابن طولون کما بیش از اهمیت نوشتۀ تاریخی ابن کثیر یاد کردهاند (ﻧﻜ : لائوست، 87-88). در دورۀ عثمانی، هر چند مناسب برای یادآوری از مورخ عهد ممالیک نبود (همو، 88)، تاریخ ابنکثیر به قلم محمد بن محمد بن دلشاد به ترکی برگردانده شد (ﻧﻜ : عزاوی،1/ 199).
نخستینبار البدایة (فقط دو بخش اول) در 14 جلد در قاهره (1351-1358ق) چاپ شد. چاپ دیگر آن، در همان حجم، در 1966م در بیروت، و بار دیگر در همانجا در 1988م به کوشش علی شیری، و باز در همانجا و همان سال به تصحیح احمد بوملحم و دیگران صورت گرفت.
بخش سوم این اثر به علت محتوای ویژۀ آن ــ که پیوستگی موضوعی ظاهری با بخش نخستین ندارد ــ در چاپهای کتاب یا فروگذاشته شده، یا به صورتهای جداگانه به طبع رسیده است. این بخش (با عنوان النهایة) یک بار به کوشش اسماعیل انصاری در ریاض (1388ق) در دو جلد، و بار دیگر در قاهره (1981م)، در یک مجلد (شامل دو جزء) منتشر، و اخیراً با عنوان النهایة فی الفتن و الملاحم به تصحیح احمد عبدالشافی در بیروت (1988م) طبع شده است. چاپ دیگری از این بخش با عنوان النهایة (الفتن و الملاحم) به کوشش محمد زینی در مصر در یک مجلد (شامل دو جزء) انتشار یافته است.
گذشته از چاپهای یاد شده، قسمتهایی از آن هم به مناسبت محتوا با نامهای ویژه استخراج و چاپ شده است: از آن جمله است: بدایة الخلق (شامل بخش اول اثر)، به کوشش محمد جمل، بیروت، 1985م؛ المسیح عیسی بن مریم(ع)، به کوشش ع. ح. محمود، قاهره، 1986م و بیروت، 1987م؛ قصصالانبیاء، که بارها چاپ شده است؛ شمائل الرسول و دلائل نبوته و فضائله و خصائصه، قاهره، 1351ق؛ و بار دیگر به کوشش م. عبدالواحد در همانجا در 1386ق؛ مولد رسول الله، به کوشش صلاحالدین منجد، بیروت، 1961م؛ عمر بن عبدالعزیز، به کوشش احمد شرباصی، 1962م.
مآخذ
ابن صیرفی، علی، ابناء العصر، به کوشش حسن حبشی، قاهره، 1970م؛ ابنکثیر، البدایة؛ ابوملحم، احمد، مقدمه بر البدایة و النهایة، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ دهمان، محمد احمد، «ذیل تاریخالحافظ ابنکثیر»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، 1364ق/ 1945م، ج 20(1-2)؛ سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش روزنتال، بغداد، 1382ق/ 1963م؛ طباخ، محمود، «حول تاریخالحافظ ابنکثیر»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، 1361-1362ق/ 1943م؛ ج 18 (1-2)؛ عزاوی، عباس، التعریف بالمؤرخین، بغداد، 1376ق؛ نیز: